پانیذ پانیذ ، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 2 روز سن داره

پانیذ مامان

امروز بعد از سالها دوباره تصمیم گرفتم بیام سراغ وبلاگ پانیذ جون امیدوارم بتونم ادامه بدم

برق سه فاض

اگه می بینین که متن قبلم ناقص مونده به خاطر جیق ناگهانی پانیذ که تو خواب کشید و من هم دیگه یادم رفت که چی می خواستم بنویسم .
9 ارديبهشت 1392

دور از پدر

دوروزه که بابا مسعود برای ماموریت رفته تهران و تو از دوری بابایی تب کردی نمیدونم چی کار کنم ...... عزیزم گلکم یک روز دیگه اگه دوری بابایی رو تحمل کنی  باباجون میاد و دل تنگیت تموم میشه . هر وقت بت
8 ارديبهشت 1392

پروژه ها

اول : پستونک دوم : میمی و حالا اتاق نینی :  پنج روزی میشه که دختر گلم تو اتاقش و جدا از مامان و بابا می خوابه اول فکر میکردم سخته ولی حالا میگم که اشتباه می کردم اگه آهسته و بدون هیچ جبری هر کاری رو شروع کنی سختی نداره . مرحله بعدی هم گرفتن پوشک امیدوارم موفق بشم اونم با وسواسی که من دارم . کمککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککک این باید خیلی سخت باشه تصورش هم سخته چه برسه انجامش ولی راهیه که باید رفت .امیدوارم که به زودی موفق بشم .
2 ارديبهشت 1392
1